سفارش تبلیغ
صبا ویژن

معین نصف شب بیدار شد گفت صبونه می خوام! گفتم مامان جون الان که صبح نشده که صبونه بخوریم !

اصرار اصرار که من دشنمه صبونه می خوام... رفتم از تو قابلمه یه مقداری ماکارونی ریختم تو بشقاب واسش آوردم گفتم بفرمایید اینم غذا !

یهو شاکی شد که من صبونه می خوام اینا که صبونه نیست من نون پنیر می خوام من خامه ، عسل می خوام!  :دی

 

 




تاریخ : دوشنبه 90/12/22 | 12:49 عصر | نویسنده : معین کارگر | نظر

  • بازی مهربانی
  • بهترین هاست
  • پاپو مارکت
  • نشر